صدراصدرا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

مسافر کوچولو

کارای جدید صدرا

بابا ومامان و بهبه وده ده جیزه میگه و با دست نشون میده وقتی یکی میره چند دقیقه میایسته و قدم بر میداره و نانا میکنه بشکن میزنه دودستی و با بای میکنه توپم قل میده وبازی میکنه و الو هم میکنه هیس میگه ...
3 شهريور 1392

پایان 9 مهگی

سلام پسر مامان امروز شما وارد 10 ماهگی شدی میخوامبنویسم چه کارایی انجام میدی بابا میگی      به توپ هم میگی پوپ مامان میگی             دد میگی               خخخخخخخ میگی بابای میکنی الله میکنی الو میکنی  روی مهر سجده میری و دست دسی میکنی با انگشت اشارهام هر چی میخوای نشون میدی                                   ...
3 شهريور 1392

پارک بانوان

سلام پسر مامان امروز شنبه 8 تیرما ه 1392 من وشما به همراه دوست کوچولو های شما رفتیم پارک بانوان اونجا اول سیاوش دیدیدم وبعد نورا وبعد محسن و حامد وامیر حسین هم دیدیم شما بچه ها ذوق کرده بودید از دیدن همدیگه وبا اسباب بازی های همدیگه بازی میکردی اخرش هم شما لوپه نیما کوچولو که در اخر به ماپیوست گرفتی و یه کوچولو گریه کرد به ما مامانها مثل شما بچه ها خوش گذشت  ...
8 تير 1392

تولد مسافر کوچولو

سلام پسرم امروز چهارشنبه 5 مهر 1391ساعت 6 صبح من و بابایی و مادر بزرگت راهی بیمارستان شدیم ساعت 6.45 رسیدیم و بابایی رفت کارای اداری رو انجام بده ساعت 7.15 من و بردن بلوک زایمان حس عجیبی داشتم دلهره استرس از دور بابابایی و مادر بزرگ خداحافظی کردم داشت اشکم در می اومد رفتم تو لباس پوشید م سرم وصل کردن وساعت 8.30 صدا زدن برای عمل رفتیم با اسانسور بالا مامانم وبابایی اونج بودن از دور خداحافظی کردم و رفتم تو داشت گریم می گرفت بغض گلومو فشار می داد داخل اتاق عمل شدم اشکهایم سرازیر شد خوابیدم رو تخت سرم و امپور زدن و بعد گفتن بشین چونتو بسمت پایین نگه دار و امپور و دو سه بار زدن درد داشت ولی تحمل کردم و بعد خوابیدم پاهام داغ شد دیگه نمی تونستم ت...
3 آبان 1391

بدون عنوان

صدرای گلم دوست داشتنی مادر روز 7 ناف شما افتاد و روز 3 بردیم برای ختنه وروز 10 هم حلقه تون افتاد مامانی                                                                                                                                                           ...
3 آبان 1391